ساختن آدم برفی حرام است!

مفتی وهابی آل سعود فتوایی را صادر کرده است که به موجب آن ساخت آدم برفی ممنوع می شود.

 

 

 


محمد صالح المنجد مفتی سعودی با استناد به سخنان محققان مسلمان گفت که ساخت آدم برفی، خلق تصویری از بشر است، اقدامی که به موجب برداشت افراطی و سخت گیرانه عربستان سعودی از اسلام، معصیت تلقی می شود.

وی ساخت مجسمه های برفی حتی برای بازی و سرگرمی را مجاز ندانسته است.

این مفتی سعودی با استناد به سخنان محققان مسلمان گفت که ساخت آدم برفی، خلق تصویری از بشر است، اقدامی که به موجب برداشت افراطی و سخت گیرانه عربستان سعودی از اسلام، معصیت تلقی می شود.

وی در فتوای خود آورده است: خداوند به انسان ها اجازه داده تا هر آنچه می خواهند و فاقد روح است، همچون درخت، کشتی، میوه، ساختمان و غیره را بسازند.

این مفتی سعودی که فتوای عجیب وی درباره ممنوعیت ساخت آدم برفی جنجال زیادی در رسانه های اجتماعی به پا کرد، مجبور به تعدیل موضع خود شد.

وی گفته بود مردم می توانند فقط مجسمه های برفی از اشیاء بی روح، مثل درخت، کشتی، میوه و ساختمان درست کنند.

در واکنش به این فتوای عجیب و غریب، شمار زیادی از مردم ساکن مناطق شمالی عربستان که دران هنگام شاهد بارش برف بودند، عکس های مربوط به آدم برفی های خود را در شبکه های اجتماعی منتشر کردند.

کاربران شبکه های اجتماعی می گویند این مفتی سعودی که با جنبش سلفی همکاری و ارتباط دارد، مردم را از تفریح و شادی سالم بر حذر داشته است.

اکنون المنجد که در توییتر بیش از 820 هزار نفر هوادار دارد، دیدگاه خود را تعدیل کرده و گفته است مردم می توانند آدم برفی درست کنند، به شرط آنکه اجزای اصلی صورت از جمله چشم ها، بینی و دهان آدم برفی، مشخص نباشد.

وی در حساب توییتر خود نوشته است: "آدم برفی باید مثل مترسکی که کشاورزان برای ترساندن پرندگان در مزارع استفاده می کنند، درست شود. آدم برفی را می شود مثل شکل هایی ساخت که برای هشدار به رانندگان درباره حضور کارگران در جاده به کار می رود. همچنین شکل هایی که بچه ها می سازند، مانعی ندارد زیرا کودکان نیاز به بازی و تفریح دارند، به ویژه در مناطقی که بارش برف نادر است."

وی با این حال یک بار دیگر تصریح کرد درست کردن آدم برفی با اجزای واضح صورت، طبق قوانین دینی منع شده است.

 

 






تاریخ : دوشنبه 94/8/11 | 11:50 عصر | نویسنده : ابراهیم جبله | نظرات ()

حذف نام پیامبر از مسجد پیامبر فقط به بهانه شرک

از باب البقیع که وارد حرم شوید، به سه هشتی که هرکدام دو شبکه فولادی محرابی شکل دارد برخورد میکنیم

مقابل ضریح می‏ایستیم سلام میدیدهیم بهیاد سالهای قبل که می‏افتم، بیشتر پی به نامردی و نمک نشناسی وهابی ها می‌برم

جمعا شش شبکه فولادی است که روی آنها تا چند  سال قبل نوشته بود

یا الله یا محمد

نام الله همراه نام پیامبر

  

اما از چندسال قبل تا کنون محمد را برداشته و به جای آن مجید گذاشتند

چرا اینکار را میکنید؟

(با عرض پوزش از پیامبر و همه مسلمانان)

چون محمد مُرده و پوسیده، لازم نیست نامی از او باشد

بازهم از پیامبر عذر می خواهم

چاره ای نیست برای تنویر افکار خوب است:

ابن تیمیه (رهبر فکری وهابیها) آمد تو مسجد و با گستاخی تمام با عصای خودش به قبر پیامبر اشاره کرد و گفت:

این عصای من از استخوانهای پوسیده زیر این خاک ارزشش بیشتر است، زیرا عصای من حاجت مرا می دهد اما از او کاری ساخته نیست.

باشه! شاید روی نفهمی و حماقت، این ایده دنبال می‏شود

ولی میفهمی حماقت تنها نیست خباثت هم هست

میگی نه بیا بیشتر مسجد را بگردیم

از مسجد قدیمی که میای بیرون پاتو میذاری مسجد جدید، نوشته ای توجهتو جلب میکنه

نوشته:

بنی بیده هذه الاحجار الاربعه فلان تأسیا بالنبی صلی الله علیه و آله وسلم تقبل الله منه (و ذاک فی شهر ربیع الاول سنه 1373 هق)

ترجمه اش اینه:

این چهار سنگ را فلان پادشاه گذاشته تا به پیامبر تأسی کرده باشد، خدا از او قبول نماید، این در سال 1373 هجری قمری بوده است

خوب به عکس دقت کنید!

دیوارهای حیاط جدید (سمت چپ) با سنگهائی متفاوت از دیوار قدیم است

چند نکته:

1- تمام قستهای دو حیاط قدیمی تخریب شده، ولی این علامت را نگه داشتند، چرا؟

چون نام پادشاه مقدس است.

پس یادگاری خوب است اما برای پادشاه نه پیامبر.

2- رنگ سنگ‏های مسجد قدیم قهوه‏ای متمایل به نارنجی است، چون فقط دست شاه به آن چهار سنگ خورده آن سنگها را با دو رنگ قهوه‏ای تیره و سفید متمایز کردند، آقا حجاره نامشونو رو سنگ تراشیده تا برای همیشه بمونه، هرکه سنگو دید یاد او بیافته.

3- گذاشتن چهار سنگ به صورت سمبلیک، یعنی تأسی به پیامبر؟!

تأسی به پیامبر خوب است، اما ریاکاری شرک است.

میگن نه این شرک نیست چون پادشاه اولوالامره و کارهایش روی حساب و کتابه!

اما اگر مسلمانی به توصیه پیامبر عمل کند و به زیارت ایشان حتی بعد وفاتشان بیاید مشرک است.

دشمنی با پیامبر به نظر شما شاخ و دم دارد؟؟!!

یعنی کاری که پادشاه در 70سال قبل کرده ( کار که نه! به قطر سنگها دقت کنید می فهمید وزن سنگها 20 کیلو کمتر نیست) یعنی ماله ای کشیده رفته، باید حک شود و علامت داشته باشد ولی نام پیامبر؟؟

بارها و بارها زوار ایرانی و غیر ایرانی سؤال می‏کنند قبر پیامبر کجاست؟

یعنی اگر سراسر حرم را بگردی، یک تابلوی راهنما، حتی یک فلش کوچک نیز وجود ندارد تا زوار را راهنمائی نماید.

 

باز مجبورم اسم خبیث ابن تیمیه را ببرم، او گفته:

هرکه به قصد زیارت پیمغبر بیاید مشرک است(!!)

حالا میگی این مال 70 سال قبله الآن روشن تر شدن، دیگه از این کارها نمیکنن!

پس به این عکس نگاه کن:

این سنگ در چهار قسمت مسجد النبی نصب شده است

در تاریخ 9 صفر 1405 یعنی 32 سال قبل بنا شده است

نوشتن سنگ یادبود از منظر هیچ عاقلی اشکال ندارد

اصل توسعه و تعمیر مسجد کار خوبی است

اما طبق مسلک اینها سؤال می کنیم:

چرا نام فهد بزرگ تر از نام الله و آیات قرآن نوشته باشد؟

این شرک نیست، پس چیست؟

بنابر عقیده وهابیت مبنی بر تخریب تمام چیزهای غیر خدائی(!!)

چرا این سنگ را بنا کردند؟

بنا کردند، چرا بعد مرگ فهد تخریبش نکردند؟

مگر نه اینک او پوسیده است؟

نام کسی که مسجد را تعمیر کرده حک شود

اما نام کسی که اصل شهر به خاطر زحمات اوست تبدیل به مجید شود

و سؤالات فراوان دیگر...

لازم نیست خیلی به ذهن خود فشار بیاوریم

یک سری میریم مکه

کنار شهدای فخ

واقع در شارع الشهداء، حسین بن على بن حسن بن حسن، در سال 169 با شورش بر ضد هادى عباسى به قتل رسید، امام باقر علیه السلام مى‏فرمایند پیامبر از فخ که مى‏گذشت ایستاد، رکعتى نماز خواند و وقتى رکعت دوم را خواند گریه کرد وفرمود: جبرئیل به من خبر داد که: یا محمد ان رجلا من ولدک یقتل فى هذا المکان و اجر الشهید معه اجر الشهیدین.

این مقبره به خاطر دشمنی با پیامبر تخریب شده است

اما کنار آن، قبر عبدالله بن عمر است، که دشمنی او نیز با علی و آل علی علیهم السلام ثابت است، این قبر هم مخروبه بود، ولی با ارادتی که شهردار مکه به دشمنان پیامبر دارد قبر آن را آباد کرد، دورش دیوار سفید کشید، برایش نرده‏های آهنی با رنگهای طلائی نصب کرد و بر روی تابلو نوشت:

مقبره عبدالله بن عمر رقم (2)

  

چراکه عبدالله بن عمر مقبره دیگری در محله ای به نام محصب دارد که در واقع مقبره اصلی اوست، اما چون احتمال دادند (یا خواستند نام نواده پیامبر فراموش شود) مقبره اش اینجاست برایش قبر دومی نیز دست و پا کردند.

دشمنی با پیامبر شاخ و دم دارد؟

این قصه سر دراز دارد

این غصه سر دراز دارد

 

 






تاریخ : یکشنبه 94/8/10 | 10:57 عصر | نویسنده : ابراهیم جبله | نظرات ()

                                                                          منع زنان از خریدن خیار

 

 


به گزارش شیعه آنلاین، واژه وهابیت و القاعده که مدافع اندیشه وهابیت است، یاد آور مفاهیم بیشماری بوده که اصلی‌ترین آن افراط گرایی است.

در بیشتر حالات مخاطبان اولیه آن زنان هستند. زنان در طول دهه‌ها حاکمیت افراط گرایانه در کشورهای اسلامی انواع محدودیت‌ها را تجربه کرده اند. چندی پیش نیز نوبت زنان عراقی بود تا با اینگونه احکام وهابی و القاعده‌ای مواجه شوند. در یکی از جدیدترین احکام القاعده‌ای که بیشتر به یک شوخی می‌ماند حکم ممنوع بودن خرید خیار برای زنان صادر شده است.

روزنامه "دیلی تلگراف" در یکی از شماره های خود در این‌باره نوشت: خرید خیار برای زنان عراقی ممنوع شده است. این حکم توسط یک مفتی وابسته به القاعده صادر شده و زنان را از خریدن خیار منع کرده و استدلال وی نیز مردانه بودن آن است!

صدور چنین فتواهایی از جانب برخی مفتی های افراطی پیش از این نیز دیده شده است. در یکی از مواردی که خبرگزاری رویترز به آن پرداخته نیروهای شبکه القاعده بزهای ماده را به دلیل مؤنث بودن به قتل می رسانده‌اند. برای جلوگیری از این اقدام حکم مفتی بر این قرار گرفته که برای این حیوانات نوعی پوشش تهیه شود تا از پیش آمدن چنین حالتی جلوگیری بنماید.

در آوریل سال 2007 خبرنگار آسوشیتد پرس گزارش داد شبکه القاعده در شهر بعقوبه عراق قرار گرفتن جعبه ها و ظروف حاوی گوجه فرنگی را در کنار ظروف خیار ممنوع کرده و میوه فروشان ملزم شده اند چنین دستوری را اجرا نمایند.

این گزارشها نشانگر اوج افراط گرایی و اجبار برای نشان دادن آن در شئونات زندگی از سوی وابستگان به اندیشه وهابیت و شبکه القاعده است.

 

 






تاریخ : یکشنبه 94/8/10 | 10:36 عصر | نویسنده : ابراهیم جبله | نظرات ()

                                                                                         حمله به نجف اشرف

حمله وهّابى ها به عراق از 1214 ه آغاز شد. چون در آن سال وهّابى ها به نجف اشرف حمله نمودند، ولى عرب خزاعل جلو آن ها را گرفتند و سیصد نفر از آن ها را کشتند(1).

در سال 1215 نیز گروهى براى انهدام مرقد مطهّر حضرت امیر علیه السلام عازم نجف اشرف شدند که در مسیر با عدّه اى از اعراب درگیر شدند وشکست خوردند(2). در مدّت نزدیک به ده سال چندین بار حملات شدیدى به شهر کربلا و نجف انجام دادند(3).

در سال 1216 وهّابیّان پس از کشتار بى رحمانه اهل کربلا و هتک حرمت حرم حسینى علیه السلام با همان لشگر راهى نجف اشرف شدند، ولى مردم نجف به سبب آگاهى از ماجراى کشتار و غارت کربلا و آمادگى دفاعى به مقابله برخواستند؛ حتّى زن ها از منزل ها بیرون آمدند و مردان خود را تشجیع و تحریک به دفاع کردند تا اسیر کشتار و چپاول وهّابیّان نشوند، در نتیجه سپاه وهّابى ها نتوانستند به شهر نجف وارد شوند(4).

در سال 1220 یا 1221 وهّابى ها به سرکردگى «سعود» به نجف اشرف حمله بردند، ولى چون شهر داراى برج و بارو بود، و در بیرون نیز خندقى شهر را حفاظت مى کرد، به علاوه جمعى از مردم و طلاب علوم دینى در حدود دویست نفر تحت رهبرى شیخ جعفر نجفى (کاشف الغطاء) از مراجع اعلم عصر که خود مردى دلیر بود، شبانه روز مشغول دفاع از شهر بودند، کارى از پیش نبردند. خانه شیخ جعفر کاشف الغطاء انبار اسلحه بود و او بر هر دروازه نجف و در هر برجى جمعى از طلاب و مردم را به دفاع واداشته بود. شیخ حسین نجف، شیخ خضر شلال، و سید جواد عاملى صاحب مفتاح الکرامه و شیخ مهدى ملاکتاب از جمله علماى مدافع شهر بودند که از مردان بلند آوازه مى باشند. قواى سعود در این حمله پانزده هزار وهابى جسور جنگجو بود. وهّابى ها چندان که سعى کردند نتوانستند وارد شهر شوند، و مدافعان نجف با سرسختى دفاع مى کردند. در یکى از روزها برخى از وهّابى ها از دیوار شهر بالا آمدند و نزدیک بود شهر را اشغال کنند، ولى با دفاع مردانه مدافعان مسلح مواجه شدند، و عقب نشستند. در مدت محاصره نجف چون مدافعان از درون شهر و برج و باروها وهّابى ها را زیر آتش داشتند، توانستند هفتصد نفر از آن ها را به قتل رسانند. سرانجام سعود با بقیه نفراتش ناامید از نجف اشرف بازگشت. اهالى نجف قبل از رسیدن قواى سعود، خزانه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را به بغداد و از آنجا به کاظمین منتقل ساختند و در محزن آنجا به ودیعت نهادند، و بدین گونه از دستبرد آن قوم غارتگر وحشى مصون ماند. ابن بشر مورخ نجدى راجع به حمله سعود به نجف در تاریخ نجد مى نویسد: «در سال 1220 سعود با سپاه انبوهى از نجد و نواحى آن در بیرون شهر معروف در عراق (نجف اشرف) فرود آمد، و سپاه مسلمین (وهّابى ها) را در اطراف شهر پراکنده ساخت، و دستور داد باروى شهر را خراب کنند. چون یاران او به شهر نزدیک شدند، به خندقى عریض و عمیق برخورد کردند و نتوانستند از آن عبور کنند. در جنگى که میان طرفین روى داد در اثر تیراندازى از روى باروها و برجهاى شهر،جمعى از مسلمین (وهّابى ها) کشته شدند. آن ها نیز از شهر عقب نشستند، و به غارت نواحى اطراف پرداختند» سعود در سال بعد یعنى 1222 نیز بار دیگر با بیست هزار جنگجوى جسور وهابى به نجف اشرف حمله برد، ولى چون دید مدافعان شهر به رهبرى کاشف الغطاء با توپ و تفنک آماده دفاع هستند نجف را رها ساخت، و به شهر «حله» روى آورد.


(1) وهابیان، ص 337.

(2) ماضى النجف وحاضرها، ج 1، ص 325.

(3) تاریخ المملکة السعودیّة، ج 1، ص 92.

(4) ماضى النجف وحاضرها، ج 1، ص 325.

 

 

 

 






تاریخ : شنبه 94/8/9 | 11:14 عصر | نویسنده : ابراهیم جبله | نظرات ()

                                          نظر اهل سنت و فرقه وهابیت در مورد شفاعت چیست؟ آیا آنان نیز به شفاعت معتقدند؟

شفاعت به صراحت در قرآن کریم و روایات فراوانى بیان شده و اصل شفاعت اولیاى الهى در آخرت، مطلبى مسلّم و مورد قبول جمیع مسلمین است. برخى از علماى اهل سنت، به تفصیل در مورد شفاعت سخن گفته و بر آن تأکید کرده اند.

صحیح مسلم، ج 1، ص 117 و 130 و ج 2، ص 22 و ج 7، ص 59؛

صحیح بخارى، ج 1، ل ص 36، 92، 119، 159 و ج 8، ص 83 و ج 9، ص 160، 170؛

مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 281، 301 و ج 2، صص 307، 426، 444، 518، 528 و ج 3، صص 5، 12، 20، 63، 79، 94، 213، 218، 325، 345، 354 و ج 4، صص 108، 131، 212 و ج 5، صص 143، 149، 257، 347 و ج 6، ص 428

مصادر معتبر متعدد روایى دیگر همچون:

سنن ترمذى، سنن دارمى، موطأ مالک، سنن ابى داوود، سنن نسائى، سنن ابن ماجه. در مورد بحث هاى کلامى رجوع کنید به: امام فخر رازى، تفسیر مفاتیح الغیب، ج 3، ص 63 و قاضى عیاض، شرح صحیح مسلم، ج 2، ص 58 و علاء الدین علامه قوشجى، شرح تجرید، ص 501 و دکتر ناصر الجدیع، الشفاعة عند اهل السنة و الرد على المخالفین فیها،... (در این زمینه ر.ک: آیت الله جعفر سبحانى، شفاعت در قلمرو عقل، قرآن و حدیث ، ص 21).

فرقه وهابیت نیز به شفاعت اولیاى الهى در آخرت معتقدند و آن را از اصول مسلم اسلامى مى دانند. محمد بن عبدالوهاب (مؤسس فرقه وهابى) مى نویسد: «طبق روایات اسلامى، پیامبر اسلام و نیز پیامبران دیگر و فرشتگان و اولیاى الهى و کودکان در رستاخیز، شفاعت مى کنند» الهدیة السنیة، الرسالة الثانیة، ص 42؛ کشف الارتیاب، ص 193. و «از امور مسلّم در آخرت، شفاعت است و بر هر مسلمانى لازم است که به شفاعت پیامبر و دیگر شفیعان ایمان داشته باشد» کشف الارتیاب، ص 240.. ابن تیمیه (پایه گذار افکار وهابیان) مى نویسد: «تمام پیامبران و صدیقین و غیر آنان، درباره گنه کاران شفاعت مى کنند تا معذّب نشوند و اگر وارد دوزخ شده اند از آن بیرون آیند». الرسائل الکبرى، ج 1، ص 407.

بنابراین شفاعت اخروى امرى مسلم و مورد اتفاق جمیع فرقه هاى مسلمین است. هر چند دو فرقه معتزله و خوارج، که اقلیتى از اهل سنت هستند، در عین پذیرش اصل شفاعت اخروى، آن را منحصر در ترفیع درجات مؤمنان دانسته و شفاعت اخروى در مورد گنه کاران را قبول ندارند. این دیدگاه از سوى سایر علماى اهل سنت مورد نقد و رد قرار گرفته است. ر.ک:

الف. قاضى عیّاض، شرح صحیح مسلم، ج 2، ص 58؛

ب. فخررازى، تفسیر مفاتیح الغیب، ج 3، ص 63؛

پ. ابن تیمیه، الرسائل الکبرى، ج 1، ص 481؛

ت. فتال نیشابورى، روضة الواعظین، ص 405. اختلاف فرقه وهابیت با عموم مسلمین در این است که مى گویند: فقط باید از خدا خواست که شفاعت شفیعان را در حق ما بپذیرد و ما حق نداریم به طور مستقیم از خود شفیعان درخواست شفاعت کنیم و مثلاً نبى اکرم را مورد خطاب قرار دهیم و از او بخواهیم براى ما شفاعت کند! در حقیقت، وهابیان منکر توسّل به اولیاى الهى اند.


 






تاریخ : شنبه 94/8/9 | 11:4 عصر | نویسنده : ابراهیم جبله | نظرات ()
<      1   2   3   4      >
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.

  • ایران گروه